نقد و بررسی کتاب من زلاتان هستم
کتاب من زلاتان هستم
در روزنگارد، محل قدیمی مان بودم. پدرم زیر همان پل مورد حمله و زورگیری قرار گرفته بود..
همان جایی که در تاریکی می دویدم، ترسان به سمت خانه ی مادر. جایی که لامپ های روشن، نشانگرهای زندگی بودند، این جا کودکی من بود. جایی که همه چیز شروع شد. احساس عجیبی داشتم، بزرگ، در عین حال کوچک قهرمانی بودم که بازگشته بود.
یک ستاره ی فوتبال و کودکی ترسان در تونل، کودکی که فکر می کرد:
« تا وقتی سریع می دوم، در امانم»
بازدیدها: 5
امتیاز و دیدگاه کاربران کتاب من زلاتان هستم