نقد و بررسی کتاب ضیافت افلاطون
کتاب ضیافت افلاطون
آپولودوروس به دوست خود گفت:گویا موضوعى را که از من مىپرسى، هنوز به خاطر داشته باشم. چه من دیروز هنگامى که از فالرون به شهر خود باز مىگشتم، در راه یکى از رفقایم به نام گلاکون که من را از پشت سر دیده بود، از دور به شوخى صدایم کرده و مرا نزد خود خواند. پس من ایستادم تا او رسید و گفت:اى فالرون، آیا ممکن است لحظهاى ایستاده از گفتگوهایى که دربارهى عشق در خانهى آگاتون و با حضور سقراط و آلکیبیادس و چند نفر دیگر انجام شد برایم تعریف کرده و مرا از آن آگاه سازى..
بازدیدها: 1
امتیاز و دیدگاه کاربران کتاب ضیافت افلاطون