توضیحات
کتاب ای کاش آفتاب از چهار سو بتابد اثر بهزاد زرین پور نشر نیماژ
ديگر آواز پرندگان را نميشنود سيبي که نرسيده به پاييز بر شاخهيي شکسته ناتمام مانده است و جز سايهيي کز کرده و کال سهمي از آفتاب نميبرد به پاييز به ايمان کامل که ميرسيد خود به خود افتاده ميشد از درخت مثل نور که تا نشکند نميرسد به آب. بر شاخهاي شکسته به خواب رفتهاي مثل ساعتي که کوکش بريده باشد زير باران زنگ ميزندي و هيچکس را بيدار نميکني.
نظرات کاربران
ارسال نظرات